قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سلااااااااام

من برگشتم...

بعد از یک سال اومدم سراغ کلبه م ...

واااااای دلم برای کلبه م یه ذره شده بود

البته گاهی وبمو باز میکردم و متنهامو میخوندم اما اینجوری یه چیز دیگه س...


دلم برای همه ی دوستان هم تنگ شده

کم کم و سرفرصت به همه تون سر میزنم...

فعلا یه کم به کلبه م برسم

 


[ دو شنبه 14 تير 1395برچسب:بازگشت,سال,شادی, ] [ 16:44 ] [ مهناز ]

 

خانم جونم!

به بهای زندگیتون برای من و امثال من وقت گذاشتید

هیچ جوره نمیشه این محبت رو جبران کرد

یک دنیا تشکر معلم مهربونم


اما عزیزدلم

الان شما همه ی زندگی منید

متشکرم

 

[ شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 15:29 ] [ مهناز ]

با آمدنت، هیچ تخته سیاهی، دیگر سیاه نبود ...

وقتی نور در دست می گرفتی و روشنایی دانش را منتشر میکردی .

خود را سوختی و ما را ساختی.

از لوح کلاس تا لوح وجود،

                     روسپیدی مان را از تو داریم.

روزت مبارک ؛ معلم عزیزم

 

 

تقدیم به همه ی معلم های مهربونم

همه ی کسانی که تازه فهمیدم خیلی خیلی بیشترازاون چیزی که فکرمیکردم باارزش هستن و دوست داشتنی

و خیلی زیاد لایق احترام

ومن چقدر دیر فهمیدم که باید هرروز دست معلمان عزیزم رو میبوسیدم

باید هرروز بردستان گچی و مهربانشان بوسه میزدم


کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند

کاش میشد برگردم به دوران شیرین دانش آموزی

به دوران پاک ابتدایی و لذت بخش راهنمایی و تلخ و شیرین اما دوست داشتنی دبیرستان


معلم های عزیزو مهربون و دوست داشتنیم!

خیلی خیلی دوستتون دارم

و همیشه مدیون زحماتتون هستم

شاگرد همیشه کوچکتان: مهناز

***روزتون مبارک***

[ شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 14:42 ] [ مهناز ]

خداجونی؟

خدای قشنگ و مهربونم؟
تو کل دنیا یه معلم بهم دادی که قد خودت مهربونه!
خودت میدونی چقدر دوستشون دارم
خداجونم؟ یه خواهش کنم؟
دلم میخواد همیشه مواظب دل مهربونشون باشی!
آره میدونم حواست به بنده هات هست!
ولی منم میخوام خواسته مو بگم خب!
مبادا یه وقت، لحظه ای حتی، غمی تو دل مهربونشون بشینه ها!
مبادا یه وقت، لحظه ای حتی، چشمای نازشون خیس بشه ها!
مبادا یه وقت، لحظه ای حتی، لبخند از لبای قشنگشون محو بشه ها!
 
خدای خوبم!
همیشه هواشونو داشته باش!
دلم میخواد همیشه دلشون با یادت آروم باشه!
همیشه آرامش مهمون همیشگی دل مهربونشون باشه!
 
خدای عزیزم!
معلم عزیزترازجونم و فقط و فقط به خودت میسپارم
خیلی هواشونو داشته باش
 
مرسی خداجونی
[ شنبه 15 فروردين 1394برچسب:, ] [ 22:53 ] [ مهناز ]


گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

 

 

*** اللهم عجل لولیک الفرج ***

همین.....

ودیگر هیچ......

 

[ جمعه 24 مرداد 1393برچسب:, ] [ 11:3 ] [ مهناز ]

 خانم تاج بخشیانم

عزیزترازجونم

همه وجود و هستی و زندگی و دنیای من

اصلا مهم نیست کسی دوستتون داشته باشه یانه؟؟!!

بارها گفتم بازم میگم:

شما فقط مال من هستید

مهم نیست بقیه درباره تون چی میگن؟!

من خودم جونمو براتون میدم

من براتون میمیرم



بی خیال حرف دیگران!

بگذار ازحسودی دق کنند!

 

 

من دوستتون دارم و به این دوست داشتنم افتخار میکنم

 

[ یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:, ] [ 23:36 ] [ مهناز ]

به نام تنهای بی همتا

سلام به همه ی دوستان عزیز

عید عبادت و بندگیتون با تاخیر مبارک

امیدوارم به همه تون خوش گذشته باشه


شرمنده که یه مدت نبودم!

جایی نبودم! فقط یه کم به آرامش نیاز داشتم!


خداروشکر که یه معلم دارم که هیچ وقت تنهام نمیذارن و هروقت کم میارم نمیذارن بشکنم!

همه چیز به لطف ایشون آرومه!

بهشون قول دادم امروز بیام و اومدم!


عذرخواهی بابت اینکه این چند روز نبودم و ممنون از همه عزیزانی که به من لطف داشتن و برام نظر گذاشتن.


ویه معذرت خواهی خیلی خیلی ویژه ازمعلم عزیزترازجونم، که همیشه بهم کمک میکنن، به خصوص تو این بحث خداشناسی خیلی کمکم کردن، و من متاسفانه یه کم تنبلی و کم کاری کردم!

خودم هم توقع داشتم این بحث خیلی خیلی بهتر پیش بره، اما متاسفانه گرمای شدید ایام ماه رمضان و مهمان داشتن و .... یه کم تواناییمو کم کرد و نتونستم این موضوع رو اون طور که میخواستم و به معلمم قول داده بودم ادامه بدم!

من به معلمم قول دادم که بعد از خداشناسی درباره خود شناسی و بعد امام شناسی مطلب بذارم که متاسفانه به امام شناسی نرسیدم!

ببخشید خانم جونم.

اگر شد تو یه فرصت این کاررو انجام میدم!

اما به همه دوستانی که علاقه مند به بحث امام شناسی هستند، پیشنهاد میکنم ازپیوندهای وبلاگم، وبلاگ دوم معلمم رو به نام آفتابگردان، که درباره امام شناسی هست رو ببینند!


واما این موضوع:

به نظرم بحث خداشناسی  و خودشناسی مباحثی  هستند که هرکسی باید خودش درباره آنها به نتیجه برسه!

من تمامی مطالب رو ازاینترنت کپی کردم و بدون هیچ تغییری اینجا گذاشتم!

هرکسی تا اینجا میتونه یه برداشتی داشته باشه!

کسانی که فکر میکنن به مطالب بیشتری برای شناخت نیاز دارند، خودشون باید اقدام کنند!

من نمیتونم کسی رو به خودشناسی و بعد خداشناسی برسونم!

هرکس باید خودش به این نتیجه برسه!


بنابراین این موضوع ادامه پیدا نمیکنه!

یعنی حداقل دیگه به صورت ثابت ادامه نداره!

شاید اگر یه وقتی مطلب زیبایی به دست آوردم، اینجا برای خودم و دوستان بذارم، اما فعلا وبم به روال قبلی خودش برمیگرده!


با امید به خدا دوباره شروع میکنم!

اگر این چند روز نتونستم بیام یا کمتر اومدم پیشاپیش ببخشیدم! آخه مهمان داریم!

[ شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, ] [ 15:41 ] [ مهناز ]

سلام خدمت دوستان عزیزم.

روزتون به خیر.

طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق ان شاءالله.


*ممنونم که تا حالا همراهیم کردید و مطلب ها رو خوندید و نظر گذاشتید.

*امروز مطلبی که استفاده میکردم، تمام شد و فعلا از نظرات شما دوستان استفاده میکنم، تا به مطالب جدیدی برسیم، و من به منبع جدیدی دسترسی پیدا کنم!

*لطفا از این به بعد هم همراهی و کمکم کنید، تا با هم به نتایج خوبی تو این ایام مبارک برسیم، که به قول معلم مهربونم "اگه تو این روزا چیزی رو که میخواهیم پیدا نکنیم، دیگه پیداش نمیکنیم!" بازهم منتظر نظرات زیبا و آموزنده تون هستم!

*لطفا نظرات مرتبط با موضوع بیشتر بذارید و هرجا سوالی براتون پیش میاد مطرح کنید تا بیشتر استفاده کنم!

*باز هم ممنون....

والتماس دعا......


[ چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, ] [ 11:39 ] [ مهناز ]

با خودم قرار گذاشتم تو ایام ماه رمضان درباره خداشناسی مطلب بذارم

مطلبیه که خودم چند وقتیه درگیرشم! و خیلی وقتا با معلم مهربونم دربارش حرف میزنم!

خواستم حداقل این مطلب برای خودم تا یه حدی به نتیجه برسه!

میخواستم حداقل تا این مطلبی که دارم نوشتنش تمام نشده، هیچ مطلب دیگه ای نذارم!

اما امشب یه اتفاقی افتاد که دلم نیومد دربارش ننویسم!

امروز هم که با معلم عزیزم حرف میزدم، بازم درباره خدا و کاراش و حکمت هاش حرف زدیم! حرف های معلمم ازصبح هنوز تو گوشمه و هنوز دارم بهشون فکرمیکنم و برام جانیفتاده!

الان بعد از گذشت 4 شب از ماه رمضان، خیلی اتفاقی برنامه جشن رمضان رودیدم! اصولا هرسال وقتی تلویزیون هیچی نداره و ازبیکاری این برنامه رو نگاه میکنم، گاهی اتفاقایی میفته که جالبه، و گاهی هم نه!

امسال یه قلبی دارن که روش یه عالمه پاکته! تو پاکت ها آرزوهای بچه های یتیمه!

الان یه بخشی پخش کردن که مربوط به دیشب بعد از تمام شدن برنامه شون بود!

دیشب بعد از تمام شدن برنامه شون، یه خانمی اومده بود میگفت وقتی از بیرون رسیدم خونه ، اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم، خیلی اهل تلویزیون نیستم، اما دیدم برنامه شما داره پخش میشه و گویا معان رییس جمهور مهمان برنامه تون بودن که شما بهشون گفیتن ما رو این قلب پاکتهایی رو داریم که آرزوهای بچه های یتیم توش نوشته شده! مهمان های برنامه مون یه دونه از این پاکت ها رو برمیدارن و آرزویی که توش نوشته شده رو برآورده میکنن!

خانمه میگفت یه حالی بهم دست داد، یه نیرویی بهم میگفت بیام اینجا و یه دونه از این پاکت ها رو بردارم!

وقتی رسیدم جلو در بهم گفتن برنامه تون تمام شده، و کلی خواهش کردم و موضوع رو بهشون گفتم تا راضی شدن! اومدم تو!

آقای احمدزاده بهشون گفتن تو این پاکت ها همه نوع آرزویی هست، از یه عروسک گرفته تا آپارتمان!

شاید وسعتون نرسه آرزویی که بهتون میفته رو انجام بدید!

خانمه گفت اون نیرویی که منو تا اینجا آورده خودش این کمک رو بهم میکنه که هرچی باشه انجامش بدم!

گفت وقتی موضوع رو با ده نفر مطرح کنم کمک میکنن وحتی اون آپارتمان رو هم میخریم!

بعد هم که رفتن و پاکت رو برداشتن، آرزوی یه دختر سیزده ساله بود که نوشته بود آرزو دارم با مادر و برادرم بریم کربلا!

 

 

به نظرم این خودش عین خداشناسیه!

این که انقدر حواسمون بهش هست که وقتی یه نیتی رو به دلمون میندازه، ایمان داریم که خودش توانایی انجامش رو هم بهمون میده!

 

خدایا!

به حق این شبهای عزیزت، هیچ آرزویی، آرزو نمونه!

[ چهار شنبه 11 تير 1393برچسب:, ] [ 22:34 ] [ مهناز ]

به نام او که گر حکم کند ما همه محکومیم!


******************************
اولی :امسال روزه می گیری؟
دومی :آره اگه خدا بخواد
اولی :منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تایید میکنه؟
دومی :همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه
******************************

 

كم كم عطردل انگيز ماه ترين ماه خدا به مشام مي رسد

چند قدمي بيش تا رسيدن به ** شهر الله ** نمانده است

خداوند دراين ماه به همه بارعام مي دهد!

يكي از فراخوان هاي عمومي خداوند دعوت به ضيافت الهي ماه مبارك رمضان است

چقدر مهياي حضور دراين ميهماني ماه ترين ماه خداييم؟!!

چه كنيم سهم ما از اين ماه فقط گرسنگي وتشنگي نباشد؟!!
چه كنيم ميهمان ويژه ي خدا باشيم؟!
 
يكي از مقدمات رفتن به ميهماني شناخت صاحب خانه است واصولا اگر كسي 
صاحب خانه را نشناسد دعوتش را هم نمي پذيرد!
پس اولين شرط استفاده از اين ميهماني معرفت نسبت به خداوند است 
اين سفره رحمت الهي پهن است هركس به تناسب شناخت خويش مي تواند 
متنفع وبهره مند شود.
مقدمه ديگر پاكيزگي وآراستگي است . وفتي كسي به ميهماني دعوت مي شود
بالباس مرتب وسر وروي آراسته حضور پيدا ميكند ، بهترين لباسش را مي پوشد
به استحمام مي رودو ...
براي ميهماني خدا نيز بايد جان ودل از آلودگي شست و بهترين لباس را برتن نمود
وچه لباسي نيكوتر از تقوا؟!!


***************

به نام او که بهترین است
 
سلام برهمه ی دوستان عزیز.
با اجازه معلم عزیز و مهربونم، این متن شون رو کپی کردم تا مقدمه ی شروع بحث ماه رمضانم باشه!
با امید به خدای مهربونم و مدد از خودش و کمک معلم مهربونم میخوام ایام مبارک ماه رمضان رو درباره خداشناسی مطلب بذارم! تا درباره ی بحثی که خیلی وقته دغدغه خودمه به نتیجه برسم!
ازشما دوستان عزیزم هم میخوام که تو این بحث شرکت کنید و نظرات مفیدتون رو برام به یادگار بذارید تا از نظراتتون بهره مند بشم!

لازم به ذکره که من این کار رو با مشورت با معلم مهربونم انجام میدم، و درباره مطالب با ایشون صحبت میکنم، خودم هم اطلاعات کاملی درباره این موضوع ندارم و میخوام یاد بگیرم! بعضی از مطالب هم از طرف معلم نازنینم ارسال میشه و درباره تمامی مطالب ایشون اجازه پاسخگویی به سوالات خوانندگان عزیز رو دارند!
درواقع این وبلاگ تو ایام ماه رمضان دوتا نویسنده داره!
البته تا همین الانم درباره تمام موضوعاتم ایشون صاحب نظر و صدالبته صاحب اختیار بودن!
ایشون حتی اجازه دارن هرمطلبی از وب منو دوست ندارن خودشون حذفش کنن!
و اختیار کامل درباره وب من دارن!
ازهمین جا هم از معلم مهربونم بابت تمام زحماتی که تا الان بهشون دادمو تو این ماه مبارک بیشتر هم میشه تشکر میکنم!
ان شاءالله منم تو ثواب کاراتون شریک باشم


از همین حالا عبادات همه ی دوستان قبول درگاه حق تعالی ان شاءالله
التماس دعای فراوان
 

 

[ شنبه 7 تير 1392برچسب:, ] [ 15:47 ] [ مهناز ]

جدیدا زیاد میشنویم که به بچه های این دوره و زمانه میگن گودزیلا

نمیدونم چرا؟؟!! من خودم خیلی از این الفاظ و استفاده اونا خوشم نمیاد! اما بچه های این دوره واقعا بچه نیستن!!! من نمیدونم اینا چه موجوداتی هستن؟؟!! چرا انقدر عجیب و غریبن؟؟!! چرا من نمیفهمم اینا رو؟؟!! من خیلی سنم بالاست؟! یا اساسا مشکل چیز دیگه ایه؟؟!!

بنا به دلایلی حدود یه هفته است مهمان داریم!

دوتا دختر دارن! بزرگه 15 سالشه! و کوچیکه 12 سال!

یعنی من که بچه تهرانم تا امروز فکر میکنم دختر پررو و زبان درازی هستم! و اخلاقم بده!

اما امروز فهمیدم خیلی هم چشم و گوش بسته و مودب و آرومم!

 

تو این یه هفته هرکار کردن و هرچی گفتن، گفتم بچه اند و نمیفهمن! اما انگار نمیشه! با این که ذاتا بچه های خوبی هستن اما نمیدونم چرا غیر قابل تحملن!

تواین چند روز هرکار کردم که یه جوری باهاشون کنار بیام! اما از هر دری وارد میشم اونا یه مدل دیگه رفتار میکنن!

دیروز که مفصل بهشون توپیدم! و کلی دعواشون کردم! وامروز هم که دیگه اصلا کم آوردم به خاطر کاراشون!!!!!

امروز قرار بود بریم بیرون که برای این دوتا دختر مانتو بخریم!

وقتی داشتیم آماده میشدیم، مادر و دخترها داشتن صحبت میکردن و تقریبا بحث میکردن با هم! دختر کوچیکه که به معنای واقعی کلمه عصبیه! وقتی داشت موهاش رو مرتب میکرد، مامانش گفت موهاتو جمع کن! همین یه جمله و بس! دختره اساسا چشم هاشو بست و دهنش رو باز کرد و.......

یعنی من با این همه پررویی هنگ کرده بودم و جلو یه دختربچه 12 ساله کم آوردم!!! فقط خودمو کنترل کردم اون لحظه نزدم تو دهنش!!!!

بعد هم که خانم طلبکارانه قهر کرد که من نمیام! و وقتی هم راضی شد و اومد تو کل مسیر برای مامانش قیافه گرفته بود و تا مامانه حرف میزد میگفت با من حرف نزن اعصاب ندارم!

خلاصه هر جوری بود رفتیم و برگشتیم!

 

آخه خدایااااااا!!!!!!؟؟؟

 

مامان من تو این بیست و اندی سال که ازخدا عمر گرفتم همیشه  هر اتفاقی میفته و یه حرفی میزنم بهم میگه کسی رو مسخره نکن، سرخودت میاد!!!!

تا حالا مصداقش رو زیاد دیدم، اما این دفه دلم میخواد این جمله رو با آب طلا بنویسم ، قاب طلا بگیرم، بزنم یه جا جلو چشمم که حتی یه لحظه هم یادم نره!!!!!

 

این مادر فداکار قصه ما، یه دختری رو تو فامیل هنوز هم که هنوزه از تربیتش ایراد میگره! البته واقعا هم تربیتش ایراد داره! اما من فکر میکردم ایشون خودش دوتا دسته گل به معنای واقعی تربیت کرده باشه! با این که فامیل نزدیک هستیم اما یه چند وقتی بود که در این حد بچه هاشو ندیده بودم! اگرم دیدم فقط در حد یه مهمانی معمولی بوده!

اما تو این یه هفته متوجه شدم بچه های خودش ازاون دختر هم بدترن! فقط یه کوچولو مودب ترن!

دیروز هم سر همین موضوع باهاشون بحث کردم و بهشون گفتم من فکرمیکردم مادرتون دوتا دسته گل تربیت کرده باشه، اما الان کلا تصورم نسبت بهتون تغییر کرد!

 

الانم هرکار کردم نتونستم ننویسم! باید یه جایی اینا رو میگفتم و یه جا درد دل میکردم!

این چیزا خیلی مهم نیست، من دلم میخواد بدونم چرا اینجوری شده؟؟!! چرا بچه های این زمانه اینجوری شدن؟!

مامان من بیسواده! اصلا هم تا حالا بهم نگفته این کارو بکن، اون کارو نکن!! فقط از کارها و رفتارش فهمیدم چی خوبه، چی بده!

اما الان مادرها صد بار به بچه ها تذکر میدن، اما فایده نداره! گوش که نمیکنن هیچ، سه برابر جواب هم میدن!

من هنوزم که هنوزه اگه کاری کنم که مامانم خوشش نیاد، براش فرقی نمیکنه تو چه محیطی باشیم، دعوام میکنه شدید!!!

تازه من خودم زبونم خیلی درازه، اما خداییش جلوی این بچه ها کم آوردم!

 

خودمم یه برادرزاده دارم که امسال میره مدرسه! پسره! اونم یه موجود عجیبیه برای خودش! اصلا باهاش کنار نمیام و همیشه باهم دعوا داریم!

البته نه فقط من، کل اعضای خانواده باهاش به مشکل برخوردن! حتی مامانم که بدترین بچه تو بغلش آرومه، بعضی وقتا نمیتونه این یه نفر رو تحمل کنه!!!

فقط کافیه یه جمله بهش بگی، مثلا بگی میشه انقدر حرف نزنی؟؟؟!!! ببخشیدا!!! اما دیگه رسما خودت لال میشی با چیزایی که جوابتو میده!!!! یعنی یه وقتایی با این که عمه شم، دلم میخواد خفه ش کنم!!

 

چرا تو این زمانه با این که پدر و مادرها همه چی برای رفاه بچه هاشون فراهم میکنن، بازم بچه ها اینجوری میشن؟!

چرا انقدر بی ادبن؟!

چرا پدر و مادرهای امروزی با کلی ادعا و بعضا باسواد، نمیتونن یه دونه بچه رو درست تربیت کنن؟!

چرا من دغدغه های بچه های امروزی رو درک نمیکنم؟!

چراااااا؟؟؟!!!!

چرا انقدر سوال بی جواب دارم من؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

خدایا! نسل آدم داره به کجا پیش میره؟؟!!

خدایا! بچه های ما دیگه چی میشن؟؟!!

خداااااااا

 

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:, ] [ 19:36 ] [ مهناز ]

 


دلم فقط این تکه از بهشت رو میخواد.....

یا ضامن آهو........

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:, ] [ 10:33 ] [ مهناز ]

تو وجودت واسه من یه معجزه ست
مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه
روز میلاد قشنگت میمونه
توی تقویم دلم تا همیشه
تولدت مبارک 

اس ام اس تبریک روز تولد

روزی که، تو اومدی روی زمین
یه فرشته کم شد از آسمونا
مثل گل شکفتی بین آدما
گل سر سبد بودی بین اونا
تولدت مبارک عزیزم

اس ام اس تبریک روز تولد

با من باشی دوست دارم

تنها باشی دوست دارم

امروز روز میلادته

هرجا باشی دوست دارم

تولدت مبارک 

اس ام اس تبریک روز تولد  

خدای اطلسی ها با تو باشد
پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر
به جز دلواپسی ها با تو باشد .

تولدت مبارک

اس ام اس تبریک روز تولد

در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید

امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . .

امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند،

چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد.

تولدت مبارک

اس ام اس تبریک روز تولد

 

مریمم!

گل نازم!
گل مریمم!
تولدت هزاران بار مبارک

ان شاءالله هزاران سال عمر با عزت داشته باشی

وهمیشه شاد و سلامت باشی

[ چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:, ] [ 18:52 ] [ مهناز ]

باهفتا آسمون پر از گل ياس و ميخک
باصد تا دريا پر از عشق و اشتياق و پولک
يه قلب عاشق بايه احساس بي قرار و کوچک
فقط ميخوادبهت بگه تولدت مبارک


مریم عزیزم!

کاش این متن ها رو ببینی!

دلم برات خیلی تنگهههههههه

کاش امروز پیشت بودم

 

[ چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:, ] [ 18:44 ] [ مهناز ]

 

 

اس ام اس تبریک روز تولد

 

فوووووووت .....

فووووووووت ....
فوووووووت .....
فووووووووت ...
فوووووووت ....
بیا شعما رو فوت کن !!!
تولدت مبارک !!!

امروز با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد
به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک

 

گل مریمم!
ماه من!

بهترین دوستم!
تولدت مبااااااااررررررک

[ چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:, ] [ 18:36 ] [ مهناز ]

 

یکی از لذتهایی که همیشه هست:
اینه که تو اوج مشکل وگرفتاری بگی خدایا کوچیکتیم, قربون بزرگیت که مستقیم بهمون نگاه میکنی. !!!!

 

 

خداجون کوچیکتیم!

بازم شکرت...

شکرت....

 

 

عاشقم بر لطف وقهرش من به جد

ای عجب من عاشق این هردو ضد

دربلا هم می چشم لذات او

مات اویم، مات اویم ... مات او

 

[ دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, ] [ 23:40 ] [ مهناز ]

 

تصویر خیلی قشنگیه!
وعین حقیقت!

راست میگه معلم ها تاثیر گذارند!
نمونه اش معلم نازنین خودم! که حرفاشون و بیشتراز اون کارها و اعمال و رفتارشون تاثیر زیادی برای من و زندگیم داشته!

خیلی وقت ها هرچی حرف بزنیم فایده نداره!!

اما اگه خودمون به اون حرفمون عمل کنیم و حرفامون فقط شعار نباشه و اعتقادمون باشه، روی دیگران خیلی تاثیر میذاره!

معلم مهربون من اینجوری هستن! و همیشه با کارها واعمالشون، به من درس میدن!

توکل به خدا وحس کردن خدا همیشه درکنار خودم، به یاد ائمه بودن تو تمام لحظات زندگیمون، انتقاد پذیر بودن، خوش اخلاق بودن، بخشنده بودن، مهربون بودن و....... خیلی چیزهای دیگه که اینجا جا نمیشه رو من از ایشون یاد گرفتم.


برای همین خیلی دوستشون دارم

خانم جونم خیلی عزیزید

جديدترين خدمات وبلاگ نويسان  ..منبع كامل عكسهاي كارتوني و زیبا ساز وبلاگ .. ܓܨஜミ★ミ گالری عکس قلب شیشه ایミ★ミஜܓܨ   http://ghalbe6ei.blogfa.com/

[ یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, ] [ 14:47 ] [ مهناز ]

 

اول هم خودم میگم:

به دوستای عزیزم که دوستشون دارم!

به خصوص معلم مهربونم و مریم نازنینم

فقط دلنوشته خودمه!
لطفا کپی ممنوع!!!


دوستی یه رابطه باارزشه!یه رابطه که قابل احترامه!

دوست خیلی عزیزو ارزشمنده!

من نمیدونم چقدر این ارزش ها رو درک کردم!

اما میدونم بهترین و دوست داشتنی ترین دوستای دنیا رو دارم!

دوستایی که اگه جونم رو هم براشون بدم کمه!


معلم عزیزم، دوست خوبم، بهترینم، عزیزترینم!

بابت همیشه بودنتون! فقط سپاس!


مریم نازنینم!

بهترین و مهربونترین دوست دنیایی!!


دوستتون دارم

[ چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, ] [ 14:16 ] [ مهناز ]
هوا آفتابی باشد یا ابری...

فرقی نمیکند...

بی تو...

چشمهای من...

همیشه بارانی است...

 

چرا امشب همه چیز دست به دست هم داده؟؟؟!!!

چرا قراره همش دلتنگ تو باشم؟!!

اول که فیلم ستایش!

دل آرام که به خاطر رفتن دوستش نازگل به یه شهر دیگه کلی گریه کرد!!!

وبعد هم خود ستایش که فقط با شنیدن صدای عاطفه بعد از چند سال دوری اشکاش سرازیر شد و ............

 

بعد هم بارش باران!

الان! تو این ماه! ماه تولدت! اونم اینجوری!!!

انگار وسط زمستونه! چنان میباره که ............

فکرکنم خدا هم دلش برات تنگ شده!! اما اون دیگه چرا؟؟!! اون که هرجا باشی میتونه پیشت باشه!!!

نه!! داره با من همدردی میکنه!!! میخواد بازم ثابت کنه که حواسش به من و حتی دلتنگی هام هم هست!!!

 


مریمم! مریم عزیزم!

به خودت هم گفتم! امشب دلم برات خیلی تنگههههههههههه

کاش پیشت بودم! کاش تو این اوضاع میتونستم حداقل کنارت باشم!

چرا باید ازهم دورباشیم؟؟ چراااا؟؟!!

چرا رفتی؟؟؟ کاش میشد همینجا بمونی و کنار هم باشیم.....

اما حالا که نیستی دعا کن بتونم غم این دلتنگی رو تحمل کنم!

دعاکن! برای منو تنهاییهام دعاکن!!

مریمی!

کاش حداقل میتونستی این متن رو بخونی!

کاش........

ببخش که جاهایی که باید پیشت میبودم، نبودم و تنها موندی......

اما فقط خدا میدونه که چقدر دوست دارم......

مریمم! عزیزم! آبجی جونی!

دلم خیییییللللللی برات تنگهههههههه

وهمیشه دوستت دااااارررررم

............................

 

به قول خانم تاج بخشیان مهربون ودوست داشتنیمون:

اشکهایم که سرازیر میشوند....

دیری نمی پاید که قندیل می بندد...

عجیب سرد است هوای نبودنت..........

[ جمعه 2 خرداد 1393برچسب:, ] [ 22:40 ] [ مهناز ]

خدااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

خدایا!
چراااااااا؟؟؟؟؟!!!!

فقط بگو چرا؟؟؟!!!

مگه نمیگی همه جا هستی؟؟!!

مگه نمیگی از رگ گردن بهمون نزدیک تری؟؟!!

پس کجایی؟؟!!

چرا نمیای؟؟!!!

مگه چندسالشه؟؟!!

مگه چی ازت میخواد؟؟؟!!

مگه تو بزرگ نیستی؟؟!!

مگه خدا نیستی؟!
مگه هرچی که ما بخواهیم رو نمیتونی بهمون بدی؟؟؟!!

پس چرا نه؟؟!!

خیلی خواسته ی بزرگیه؟!؟!!

خیلی تقاضای زیادیه؟؟!!

یه کم آرامش تو زندگی تقاضای زیادیه که ما ازت داریم!!!؟؟؟

من یه مدل!!!

اونم یه مدل!!!!

خب هرکس یه جور آرامش به زندگیش میاد!!!!

هرکس یه خواسته ای داره!!!!

چیزی که ما ازت میخواهیم تو درگاه تو خیلی بزرگ نیست!!!!!

پس کجایی؟؟؟!!!

چرا نه؟؟؟!!!

چراااااااا؟؟؟؟؟!!!!!!

مگه من غیر از تو کی رو دارم؟؟؟!!!

کی مونس و همدم تنهایی هامه؟؟؟!!
پس چرا باهام حرف نمیزنی؟؟!!

چرا جوابمو نمیدی؟؟؟!!!

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

 

 

پ . ن:

درباره این متن به هیچ کس توضیح نمیدم!

چه خصوصی! وچه عمومی!!!

لطفا نپرسید!

معذرت میخوام!

درد دلی با خدامه!!!

[ پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 18:28 ] [ مهناز ]

بقیه عکس ها در ادامه مطلب...

 

یه عکسی رو میخواستم بذارم که سخنی از امام مظلوم، امام علی علیه السلام روش نوشته شده بود!! اما به خاطر حجم زیادش آپلود نشد!!

""" امام علی علیه السلام ""

به احترام پدر و

معلمت

ازجای برخیز هرچند که فرمانروا باشی

 

یه سخن دیگه از امام علی رو هم من خودم خیلی دوست دارم:

هرکس کلمه ای به من بیاموزد،

مرا بنده ی خویش ساخته!!

 

اینارو گفتم که بگم این که من به معلمم احترام میذارم وگاهی به روشی که از دستم برمیاد ازشون قدردانی میکنم یه وظیفه است!

اما چیزی که الان تو دلمه وداره اذیتم میکنه! متنیه که تو وب یکی از دوستان درباره وبلاگم و متن هایی که برای معلمم نوشتم خوندم!!

بگذریم که کیه و چی نوشته!!

شاید خیلی هاتون دیده باشید!!

اما میخوام اینجا یه چیزی رو برای خودم و معلمم و همه ی دوستان بگم!

من معلمم رو دوست دارم و بهشون محبت میکنم و احترام میذارم!

من همه ی معلم هامو دوست داشتم ودارم!!

هنوزهم به دبیرستانم میرم و با همه ی معلم هام خوبم!

به نظرمن همه معلم ها خوبن! بعضی ها یی که استثنا هستن رو کاری ندارم! چون اونا اصلا معلم نیستن!


اما جریان این معلمم با بقیه فرق میکنه!!

همه دوستام هم میدونن که من چقدر ایشون رو دوست دارم!

من آدمی نیستم که به هرکسی ابراز علاقه ومحبت کنم! اما اگر محبت کسی تو دلم بشینه، هرکاری که بتونم براش میکنم، حالا برای معلمم که جونم رو هم میدم!

 

خانم!

وقتی میگم دوستتون دارم، دروغ نیست و حرف دلمه!

وتا آخر عمرم پای حرفم هستم!

آره خانم! من آدمم و معنی دوست داشتن ودل بستن رو میدونم!

پس اگر میگم دوستتون دارم به این راحتی ها از این مسئولیت شونه خالی نمیکنم! وتا همیشه سرحرفم هستم!

میدونم که همه این ها رو میدونید! و حرف هیچ کس براتون مهم نیست! اما چیزی که تو دلم بود رو باید مینوشتم تا همیشه یادم باشه که شما رو برای خودتون دوست دارم! نه برای چیز دیگه ای!!


هیچ کدوم از شماها نمیدونید معلم من چه لطف هایی درحقم کردن! پس نمیتونید درک کنید که چرا انقدر دوستشون دارم!

همه ی شماها ندیده و نشناخته انقدر به معلم من محبت میکنید! پس خوبن که شایسته ی محبت هستن!


خانم میخوام بدونید که حرف هیچ کس برام مهم نیست!

هرکی هرچی دوست داره بگه و هرکار دوست داره بکنه! مهم نیست!

***بگذار خفه کند خودش را دنیا!

همین که تو میدانی دوستت دارم کافیست!***


همه عالم که هیچ! خدا بهشتش رو هم بهم بده! شما رو باهاش عوض نمیکنم!
فقط مال خودمید!!!

دوستتون دارم


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 10:43 ] [ مهناز ]

سلام خدمت دوستان عزیزم!!!!

اول عذرخواهی کنم که چندروز نبودم!!! اعتبار اینترنتم تمام شده بود! وکمی هم سیستمم مشکل داشت! که ویندوز عوض کردم!

مدت زیادی غیبت نداشتم!! اما بعضی دوستان خیلی به من لطف داشتن و جویای احوالم بودن!!

خیلی خیلی از همه ی شما ممنونم!

واقعا معنی این جمله رو درک میکنم:

" دوست، دشمن تنهایی یک تنهاست! "

من تو دنیای واقعی، به لطف خدای مهربونم، بهترین دوستها رو دارم!

اما خداروشکر تو این دنیای مجازی، که خیلی چیزها دروغه، بازهم من بهترین ها رو پیدا کردم!!!

این دسته گل زیبا تقدیم به همه ی دوستان خوبم:

 

فقط من هنوز یه مشکلی دارم! به خاطر تعویض ویندوز، مرورگر firefox رو ندارم، و متاسفانه با explorer وب بعضی از دوستان عزیزم برام بازنمیشه! و تو وبهای بلاگ اسکای دوستان هم نمیتونم نظربذارم!

ان شاءالله به زودی برنامه firefox روتهیه ونصب میکنم! و به همه ی دوستان باوفا سرمیزنم!

با آرزوی بهترین ها برایتان!

[ دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 16:41 ] [ مهناز ]

تقدیم به دوست مهربانم! عاشق و دلداده کربلا!

نازنینی که دلش را در بین الحرمین جاگذاشته....!!!

وهربار با تعریف تکه ای از خاطراتش، دل مرا نیز به سمت این بارگاه ملکوتی، به پرواز درمی آورد!

[ جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, ] [ 19:11 ] [ مهناز ]

گر نگهدار من آن است که من میدانم/  شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد


امروز با معلمم داشتیم درباره یه موضوعی صحبت میکردیم، بین حرفام برای مثال گفتم خب فلانی خیلی خوبه! الان کوچیکه ولی اگه درست هدایت نشه معلوم نیست بزرگ بشه چی میشه؟!

معلمم گفتن خدا خودش این جور آدما رو حفظ میکنه و هواشونو داره!!!

گفتم آره! اما این که آدم توچه شرایطی زندگی میکنه هم مهمه!!!

گفتن خدایی که ازحضرت موسی تو دربار فرعون محافظت میکنه! ما رو هم میتونه حفظ کنه!!!

با تردید!!! متقاعد شدم!

وقتی اومدم اینترنت و نظر نرگس خانم رو بابت متن دیروزم دیدم! یاد مکالمات چند دقیقه پیشم با معلمم افتادم!!!

در جواب نرگس خانم نوشتم: حواسم بهش هست چون همیشه حواسش بهم بوده!!!

و واقعا همین طوره!

و خدا تو همه لحظه های زندگیم، هوامو داشته!!!

با تمام مشکلاتی که دارم، همدمم خودشه و دوستانی که دارم رو هم خودش برام انتخاب کرده!!! وواقعا من تو انتخاب دوستام نقشی نداشتم!!!

خیلی وقتا اعتراض کردم و حتی به قول خودم دعوا هم کردم!!! اما همیشه بهم ثابت کرده که حواسش بهم هست!

وبه قول ما گوشمو کشیده و گفته: مگه نگفتم که ازرگ گردن بهت نزدیکترم؟؟!!

ونحن اقرب الیه من حبل الورید...

 

خدایا!

ببخش............

واین بار هم بهم ثابت کن هوامو داری ................

[ یک شنبه 24 فروردين 1393برچسب:, ] [ 20:55 ] [ مهناز ]

همیشه وقتی با معلم مهربونم سر موضوع های مختلف صحبت میکنیم، خیلی آروم ومنطقی جواب همه ی سوال هام رو میدن!! حتی وقتی خود من توشرایطی هستم که اصلا آروم نیستم، ایشون با حوصله تمام ناملایمات و اعتراض های منو گوش میکنن و با منطق آرومم میکنن!!!

اما یه وقتایی پیش میاد که یه سری مسائل خودشون رو درگیر میکنه و بعد از تمام استدلال هاشون به نتیجه ای که میخوان نمیرسن!!!

تو این جور وقت ها همیشه بهم میگن توکل به خدا! هرچی خودش بخواد! و اون کار به بهترین شکل ممکن انجام میشه!!

چندمورد از مسائل زندگیشونو که خیلی براشون مهم بوده ونمیدونستن باید چه تصمیمی بگیرن! برام تعریف کردن و گفتن که به خدا توکل کردم و گفتم هرچی خودش بخواد! واون موضوع خیلی بهتر از چیزی که ایشون فکرکنن انجام شده!!!

همیشه به این امیدواریشون به خدا غبطه میخوردم و با این که خوب میشناسمشون و خودم هم به این که خدا هرکاری بخواد میتونه انجام بده وبدون اجازه اش یه برگ از درخت نمیفته ایمان پیدا کردم! اما همیشه پیش خودم میگفتم خودشون وخانوادشون خوبن و به خاطر ایمان خودشونه!!!


اما امروز اتفاقی برام افتاد که قلبا به این موضوع ایمان پیدا کردم! بدون ذره ای شک!!!

ظهر، نزدیکای اذان تو اداره تنها بودم! وچون نمیتونستم اتاق رو خالی بذارم و برم نمازبخونم! همش داشتم فکرمیکردم امروز باید صبرکنم تا موقعی که برم خونه، خسته وکوفته وبی حال نماز بخونم!!! اونم نمازی که دیگه اول وقت نیست!!!!

همین جور مشغول کار بودم وغرق تو افکار خودم که یهو یکی از همکارا اومد!! بعد از سلام و احوالپرسی!! یهو به خودم اومدم گفتم آخ جون امروزهم میتونم نمازمو اول وقت و سرحال بخونم!!!

یهو یاد این جمله معلمم افتادم که میگن: توکل به خدا!!!!

و یاد این حرف خودم که یه بار بهشون گفتم شما وقتی به خدا توکل میکنید، خدا هم رو حرفتون حرف نمیزنه!!! و واقعا همین طوره!


فتوکل علی الله وهو یحب المتوکلین....


البته من توکل نکرده بودم!!! خودش خواست یه بار دیگه بهم ثابت کنه همیشه پیشمه!! حتی اگه نمازم رو هم اول وقت میخونم به خاطر اینه که خودش اجازه میده!!!

 

خداجون دوستت دااااااارررررم

بازم هوامو داشته باش!!!

[ شنبه 23 فروردين 1393برچسب:, ] [ 17:52 ] [ مهناز ]

http://www.amazing.ir/wp-content/uploads/2014/02/4561.jpg

*
سال خود را با بهترین ۷سین آغاز کنید:
سلام قولا” من رب الرحیم
سلام علئ موسى و هارون
سلام علئ ابراهیم
سلام علئ نوح فى العالمین
سلام علئ المرسلین
سلام علئ إلیاسین
سلام هی حتى مطلع الفجر
*

http://www.jahaniha.com/wp-content/uploads/2012/03/sms-noroz91_www.jahaniha.com_.jpg

سلام به همه ی دوستای حقیقی و مجازی!

احتمالا این آخرین متنی هست که تو سال 92 میذارم!!

میخوام از همه ی دوستان حلالیت بطلبم!

اگه با متن هام یا نظرام یا جواب دادن به نظراتون ناراحت ویا اذیتتون کردم منو ببخشید!

من یه عقایدی دارم که بهشون اعتقاد دارم!

ببخشید اگه به خاطر عقایدم با بعضی ها تند برخورد کردم!

الان نمیدونم کی ازم ناراحته!! اما از کسانی که به وبلاگم میان خواهش میکنم منو ببخشن!


برای همه تون بهترین ها رو آرزو میکنم!

لحظه ی تحویل سال منو یادتون نره!

برام دعا کنید!


نمیدونم دیگه کی مطلب میذارم؟؟!!

اما تعطیلات عید رو نیستم!

دوست دارم وقتی برگشتم، یادگاری های قشنگتون رو ببینم! البته اگه شماها هستید!!


با آرزوی سالی خوب و خوش و سرشار از موفقیت برای همه تون!

دوستتون دارم!

 

واین عکس مخصوص به خاطر "گل نرگس" توی عکس تقدیم به معلم عزیزم، خانم تاج بخشیان مهربونم، که از همه بیشتر ایشون رو اذیت کردم و از همه بیشتر هم ایشون باید منو ببخشن!!!

ببخشید گلاش کمه عزیزدلم!

 

خانم جونم! انقدر دوستتون دارم که اینجا کمه برای گفتنش!

[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:44 ] [ مهناز ]

اگه تنهایی...

 

اگه دلشکسته ای...

 

 

اگه فقط یه پشتیبان می خوای...

برو در خونش!!!

**********

 

یعنی تنها کسیه که هرموقع با هر حالی میرم پیشش دست رد به سینه ام نمیزنه!!!

روز، شب، نیمه شب ........

همیشه هست!!!

هیچ وقت پشت خطش نمیمونم!

هیچ وقت در خونه اش به روم بسته نمیمونه!

همیشه برام وقت داره و به حرفام گوش میده!

تنها مونسی که هم تو غم هام هم تو شادی هام شریکه! والبته تو غم هام بیشتر!!

هرموقع از هرجای دنیا دلم بگیره، عقده هام رو سرش خالی میکنم! و هیچی نمیگه!

فقط میگه : میدونم جز من کسی رو نداری!

و واقعا جز او کسی رو ندارم!!!

وبرای منِ تنها چه کسی بهتر از تو؟؟!!

خدا

که :

"الیس الله بکاف عبده....."

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:18 ] [ مهناز ]

امروز میخوام سالروز یه خاطره زیبا و به یاد موندنی رو جشن بگیرم!!!

هیچ کدوم ازشما عزیزانی که الان همراه همیشگی من و متنهام هستید، متنهای قدیمی من رو نخوندید!

اما امروز از همه ی شما مهربونا دعوت میکنم تو قسمت موضوعات وبلاگم "برای بهترینم" رو باز کنید و اولین متنی که برای معلم مهربونم گذاشتم رو بخونید! با عنوان "معلم واژه ای به وسعت عشق"

متنی که خودم خیلی دوستش دارم و هیچ وقت دیگه متنی به زیبایی اون ندیدم!!!

بله!

پارسال تو این روز یعنی پنجم اسفند، برای اولین بار انقدر راحت و حتی عمومی، به معلم مهربونم ابراز محبت کردم!!

.............

هیچ وقت اون ماجرا رو یادم نمیره!!!

عصر اون روز باهم تلفنی صحبت میکردیم، و حرف از وبلاگ شد، گفتم خانم یه متنی میخوام بزارم تو وبلاگم آخرشب بخونیدش!

گفتن چرا آخرشب؟؟!!

گفتم حالا آخرشب نه، اما یه چند ساعت دیگه!! من متن رو بزارم بعد!!!

 .....................

 

و آخرشب ساعت نزدیک به یازده بود که برام یه پیام فرستادن!!! فهمیدم متنم رو خوندن!!! پیامشون یه متن طولانی بود با عصبانیت مهربون معلمم!

آره عصبانیت مهربون!!! آخه متاسفانه ایشون اصلا بلد نیستن عصبانی یا ناراحت بشن !!!

وکاملا معلوم بود که غافلگیر شدن! و......

بماند که چه پیامی بهم دادن و من اون شب چه حالی داشتم!!!

اما از اون روز یه اتفاق عجیبی تو وجودم افتاد!!! و احساسم نسبت بهشون ...........................


شما همه ندیده و نشناخته به معلم من ابراز محبت میکنید! حالا فکرشو بکنید من که حدود هفت- هشت ساله ایشون رو میشناسم باید درمقابل محبت هاشون چیکار کنم؟؟!!

معلم مهربون و دوست داشتنی من! همیشه مدیون محبت های بی دریغ تون هستم!

وهرچه بیشتر میگذره من ناتوان تر!!!!

خانم تاج بخشیان عزیزم! همیشه برام عزیزید!

ببخشید اگه یه وقتایی اذیت تون میکنم!

 

[ دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, ] [ 20:10 ] [ مهناز ]

حالم خوب نیست!!!

امروز اشک های پاک کسی رو دیدم که با وجود تمام غمی که تو دلش بود، یه جمعی رو ساعت ها خندوند!!

وقتی بار اول بغض کردو بدون این که کسی بفهمه بغضش رو قورت داد! دنیا رو سرم خراب شد!

ودقایقی بعد گریه ی بی امانش بدجور داغونم کرد!!!

الان چند ساعته که از هم جداشدیم! اما هنوز دلم پیششه!!!

داغونم! حالم خیلی بده!

کسی که همیشه غصه دیگران رو میخوره، همیشه دلسوز همه است، به فکر همه چیزو همه کس هست! خودش از همه تنها تره!!!

کسی که اگه یه نفر کوچکترین مشکلی داشته باشه، چندشبانه روز خواب و خوراک نداره! هیچ کس از مشکلاتش که داره داغونش میکنه خبرنداره!!!

با وجود خنده های همیشگیش، اما غم خاصی رو تو چشماش حس میکنم!

نمیدونم چرا اما تنهاییشو حس میکنم!!!

همیشه همینه!! کسی که غمخوار همه عالم وآدمه، خودش همیشه تنهاست!!!

الهی بمیرم برای دلش که انقدر غصه توشه!!! و هیچ وقت به روی خودش نمیاره!!!



یه خواهشی دارم!

الان غروب پنجشنبه است!

برای شادی روح سه مادر عزیز از دست رفته فاتحه ای بخونیم!!!


اللهم صل علی محمد وآل محمد....


[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:35 ] [ مهناز ]

امروز روز ولنتاین، یعنی روز عشقه!!!

یادمه یه معلم زبان داشتم، می گفت: روز ولنتاین یعنی روز عشق، نه عشق به دوست دختر ودوست پسر، بلکه عشق به کسی که واقعا دوستش داریم!!!

می گفت: ما تو ایران ندید بدید بازی درمی آریم و برای دوست دختر، دوست پسرامون خرس وعروسک وکادو میخریم!

اونا(خارجیا) خودشون این روز رو به کسانی که واقعا دوستش دارن تبریک میگن! مثل پدر، مادر، خانواده یا دوستای صمیمی شون!!!

برام جالب بود که امسال ولنتاین جمعه است!!!

داشتم فکر میکردم، جمعه برای ما ایرانیا، ما مسلمونا، ما بچه شیعه ها، روز عشقه! عشق به امام زمانمون!!!

آره امروز روز ابراز عشق وعلاقه و محبت به امام زمانمونه!!!

اگه اونا یه ولنتاین در سال دارن! ما هفته ای یه بار ولنتاین داریم!

هر هفته جمعه ها به امام زمانمون ابراز عشق میکنیم! ولذت میبریم!

به کسی عشق میورزیم که اونم عاشقمونه!!! به معنای واقعی کلمه پاک "عشق"

اگه بعضی ها برای ابراز عشق به دوست دختر، دوست پسراشون، مجبورن کلی پول توجیبی شون رو جمع کنن تا یه کادوی قشنگ برای دوستاشون بخرن، من برای هدیه دادن به امام زمانم به هیچ پولی نیاز ندارم! آره هدیه دادن به امام زمان مجانیه! فقط کافیه گناه رو از زندگیم حذف کنم!!! اون موقع میتونم واقعا به امام زمانم ابراز عشق کنم!!!

پس روز عشق به امام زمان بر عاشقان مولا مبارک.....

[ جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, ] [ 14:1 ] [ مهناز ]

روزهای بدی در زندگی آدم می رسد،

که هیج کسی حتی نمی پرسد

"خوبی؟"

برای چنین روزهای بدی،

نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری

به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی

ونامش چه زیباست...

"خدا"

 

 

الان دقیقا تو روزهایی از زندگیم هستم که بدجوری بهش نیاز دارم!!!

خودش میدونه که تو روزهای خوب هم فراموشش نکرده بودم......

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:, ] [ 11:37 ] [ مهناز ]

 

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . .

دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

ولی ... هیچوقت نفهمیدند

کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا! . . .

یک هفته در تب ســـــــوخت...

 

 

 

آخه یکی نیست بگه توکه نمیدونی توزندگی چی به این دختر گذشته چرا بیخود قضاوت میکنی؟؟!!

همه چی به اینجا ختم نمیشه که!!

متاسفانه ما عادت کردیم برای تمام کارای مردم دنیا از دید خودمون دلیل بسازیم!

تو که تو زندگی دیگران نیستی که ببینی طرف چه جوری زندگی میکنه! پس چرا هرچی میبینی یه داستان دربارش میسازی؟!

آخه چرا انقدر راحت درمورد زندگی بقیه قضاوت میکنیم؟؟!!

 

یه جمله معروف هست که میگه:

تا با کفش های کسی راه نرفته ای؛

درباره راه رفتنش قضاوت نکن!

 

یه کم به خودمون بیایم!

ما مسلمونیم؟!

شیعه ایم؟!

خدا تو زندگیمون جایی داره؟!

چیکار داریم میکنیم؟!

 

[ چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, ] [ 21:15 ] [ مهناز ]

 

خدایا!

برای شروع کردن هم به تو نیاز دارم!

کمکم کن همه ی گام های زندگیم رو درست بردارم!

خدایا!

میخوام همیشه پیشم باشی! هیچ وقت تنهام نذار!

خودت میدونی که بی تو هیچم!

حتی یه لحظه هم رهام نکن!

کمکم کن لحظه ای ازیادت غافل نشم! که بدون تو نابود میشم!

خداجونم!

ببخش اگه گاهی بداخلاق میشم وغر میزنم! خودت میدونی که فقط تو رو دارم برای درد دل!

اگه به تو هم نگم که دق میکنم!

خداجون!

سختی های زندگی داره زیاد میشه!

آره دارم بزرگ میشم!

اما سخته!

کمکم کن درک کنم که توهمیشه کنارمی! وتنهام نمیذاری!

خدا!

درک فهمیدن خوبی ها و بدی ها رو بهم بده!

کمک کن بدی ها رو خوبی و خوبی ها رو بدی نبینم!

کمک کن درمورد زندگی کسی قضاوت نکنم!

خداجونم!

کمکم کن تو زندگیم فقط خودت ورضایت خودت برام مهم باشه!

خداجونم!

همیشه پیشم باش! که بی تو هیچم!

خیییییلللللی دوستت دارم خداجونم!

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 22:33 ] [ مهناز ]

خدایا شکرت!!

به خاطر همین چیزی که هستم!! شکرت!

به خاطر دوستای مونثی که تو زندگیم بهم دادی، شکرت!

به خاطر این که کمکم کردی که تو هیچ شرایطی به دوستی با جنس مذکر تن ندم، شکرت!

به خاطر این که تا به حال که به این سن رسیدم، هنوز هیچ نامحرمی حتی ذره ای از موهام رو ندیده، شکرت!

به خاطر دوستایی که تو اوج سختی ها و ناملایمات کنارم بودن وباعث شدن که به رابطه با جنس مخالف فکر نکنم و ..... نامیده نشم، شکرت!

به خاطر این که تو تمام شرایط سخت زندگیم به دوستای مونثم پناه می برم و عقده ها و ناراحتی هام و خالی میکنم و کمکم می کنن و سبک میشم، شکرت!

به خاطر این که تو این شرایط جامعه که هرکس هرگناهی رو بدون هیچ شرم وحیایی انجام میده، کمکم کردی که ذره ای حیا داشته باشم، شکرت!

شکرت که تو این دوره ی پرهیاهو هنوزهم چیزهایی برام ارزش دارن که بقیه فکر میکنن عقب افتاده ام!!!

شکرت که تو این بهبوهه اوضاع جامعه هنوز هم اطرافیان خانوم خطابم میکنن!!!

شکرت به خاطر چادری که سرم میکنم!

شکرت به خاطر همه ی جاهایی که بودی!!!

شکرت به خاطر همه ی کمک هات!!!

شکرت به خاطر همه چیز!!!

شکرت! شکرت! شکرت!......................

 

 

خداجون بازم شکرت!!!

بازم کمکم کن و هوامو داشته باش!

[ سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, ] [ 18:21 ] [ مهناز ]

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.

 

ما ایرانی ها طبق یه سنت قدیمی شب یلدا رو دور هم جمع میشیم و به قول معروف جشن میگیریم .

حالا هرکس طبق آداب ورسوم خودش!!

اما امسال شب یلدا یه شب قبل از شب اربعینه! شب اربعین امام حسین علیه السلام و هفتادو دو یار باوفاشون!

همه میدونیم اربعین یعنی چی ؟!

همه مون وقتی یه عزیزی رو از دست میدیم براش مراسم چهلم یا همون اربعین میگیریم، و به خاطر از دست دادن اون عزیز ناراحتیم!

این بار چهلم کسی یا بهتره بگم کسانیه که برای همه مون، همه ی ایرانی ها، همه ی مسلمانها عزیزند!

حواسمون باشه اگه دور هم جمع شدیم ، مجلس هامون طوری نباشه که یه وقت خدایی نکرده دل امام زمانمون  رو بشکنیم!

نمیگم شاد نباشیم یا به قول خیلی ها میوه و آجیل و شیرینی نخوریم! اما از اون ور بوم هم نیفتیم که خیلی ها هم میگن کی گفته امام حسین شادی شیعیانش رو دوست نداره؟!

نه!!! یه حد تعادلی رو نگه داریم!! دور هم که جمع میشیم یادمون باشه که چهل روزه یه عزیزی رو از دست دادیم، اون وقت ببینیم میتونیم از ته دل بخندیم و.......

 

یاد خانم زینب باشیم که چهل روزه برادر عزیزتر از جونش رو ندیده! که فردا روزی وقتی وارد کربلا میشه نمیدونه چه جوری به برادرش بگه که امانتیش رو، دختر سه ساله اش رو، رقیه اش رو نیاورده!!! نمیدونه که سر قبر کدوم برادر بره ؟!! سر قبر کدوم عزیزش بره و .......

نمیدونه عقده دلش رو کجا خالی کنه!!

.....

امان از دل زینب

 

به یاد همه این ها وخیلی چیزهای دیگه که من نمیدونم!!! هر طور که میتونیم یلدامون رو جشن بگیریم!!!!!

 

امان از دل زینب

 

برای سلامتی و ظهور امام زمان (عج) دعا کنیم!

یادشون باشیم و به عهدهایی که باهاشون بستیم عمل کنیم!

یا مولا مددی!

 

شب یلدا قدم آرام بردار

کمی هم احترام ما نگهدار

تو میبینی ربابم غصه دار است

بنی هاشم هنوزم داغدار است

صدای العطش در گوش مانده

بدن ها بی کفن هر گوشه مانده

شب یلدا تو هم چله نشین باش

سیه پوش غم سالار دین باش

[ شنبه 30 آذر 1392برچسب:, ] [ 13:7 ] [ مهناز ]

 

راسته میگن هرچیزی لیاقت می خواد!!!

بعضی ها انقدر بی لیاقتن که قدر هیچ چی رو نمی دونن!

فکر میکنن اگر به کسی توهین کنن خیلی باشخصیت میشن!؟

نه عزیزم!! بی شخصیتی خودتو نشون میدی!

نمی دونم!!؟

یه وقتایی فکر میکنم خدا به این جور آدما نه عقل داده نه شعور!!!

ببخشید! اما حیوان ها هم شعور دارن به خدا!! اینجور آدما به نظر من پست ترین موجودات روی زمین هستند!!

واقعاً میشه گفت آدم های بی شعور و بی لیاقت هم اشرف مخلوقات هستند؟؟!

واقعاً بعضی ها خیلی بی لیاقتن!!!

 

[ یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, ] [ 22:15 ] [ مهناز ]

معلم!!!!!

اگه درست بگم، معنی لغویش یعنی کسی که علم رو آموزش میده!

اما..........

اما معنی اصلیش فراتر از اینهاست!

 

از بچگی این شغل رو دوست داشتم!

وقتی کم کم دوران مدرسه رو گذروندم، از آرزوهام شده بود که یه روز معلم بشم!

اما...

اما هنوز هم جزو آرزوهامه!!

 

از اول ابتدایی معلم های خوبی داشتم! و همه شون رو دوست داشتم و دارم!

بهتره بگم بهترین معلم ها رو داشتم! بودن کسایی که روش تدریس شون رو دوست نداشتم! اما خودشون رو دوست داشتم!

 

حدود 4 ساله که از دبیرستان فارغ التحصیل شدم، اما هنوز به دبیرستانم سر میزنم و با بعضی معلم هام ارتباط دارم!

 

سال اول دبیرستان بین همه معلم هام شیفته ی معلم دین و زندگیم شدم! نمی دونم چرا؟! اما جذبم کرد! وجالب تر اینکه اولین مکالمه مون از سمت ایشون بود!!

...

سال اول با تمام خاطراتش تمام شد!

سال دوم وقتی فهمیدم که باز هم با بهترین دوستم (مریم عزیزم) با هم هستیم، خیلی خوشحال شدم! و وقتی فهمیدم باز هم *خانم تاج بخشیان* معلم دین وزندگیمه خوشحالیم چند برابر شد!! سال دوم رابطه مون صمیمی تر شد!

...

سال دوم هم با تمام خاطراتش تمام شد!

اما سال سوم معلمم نبود!! یه ماه اول سر کلاس های دین وزندگی فقط جسماً تو کلاس بودم! (بگذریم که معلم سال سومم هم ماه بود و هنوز باهاشون ارتباط دارم!!) اما اون موقع نمیدونم چی شده بود؟ تا اینکه کم کم با این قضیه کنار اومدم!!

...

سال سوم هم با تمام خاطراتش تمام شد!

پیش دانشگاهی هم رفتم یه مدرسه دیگه.

...

از خاطرات مدرسه بگذریم!!

برم سر حرف اصلیم! ** معلم **

من هنوز با معلمم ارتباط دارم! وهنوز برام معلمه! به معنای واقعی کلمه!! ومن هنوز ازشون چیز یاد می گیرم!...

اون معلم مهربون * خانم تاج بخشیان عزیزم الان زندگیه منه!!

همیشه، هر زمان که خواستم، هر ساعتی از شبانه روز وقتشو بهم داده و همیشه برام وقت گذاشته!! چیزی که شاید به نظر خیلی ها اهمیت نداره اما به نظر من خیلی با ارزشه! چون کاریه که نزدیکترین شخص زندگیم برام نکرده!!!!

حتی از یه خواهر بهم نزدیکتره و عزیزتر و از جزیی ترین مسئله هام هم با خبره!!

هر موقع، از هر چیزی دلم گرفته باشه، با حرف زدن باهاش، یا نهایتاً با دیدنش آروم میشم!!

نمونش دیشب -که بعد از چند روز که یه کم دلم گرفته بود- ساعت حدود نه و نیم شب بهشون زنگ زدم و حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و آنقدر آروم شدم که با این کلمات نمیشه بیانش کرد!!

یه وقتایی انقدر اذیتشون میکنم که شاید هرکس دیگه ای جای ایشون بود، تحمل که نمی کرد هیچ، برخورد هم میکرد! اما همیشه مهربون تر از قبل باهام رفتار میکنه!! ومن همیشه شرمنده!!!

برای همین میگم معنای واقعی * معلم * فراتر از این حرف هاست!!!

 

عزیزتر از جونم! میدونم هیچ وقت نمیتونم محبت هاتونو جبران کنم، اما میخوام بدونید خیییلی دوستتون دارم!

بابت تمام خوبی هاتون متشکر!

از خدای مهربون براتون بهترینها رو آرزو دارم! و ازش میخوام همیشه این آرامش رو ( که به همه اطرافیانتون هدیه میدید ) داشته باشید!

قلب مهربونتون همیشه جایگاه خدا!!!

همیشه دوستتون دارم و همیشه برام عزیز هستید!

.....

 

[ دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, ] [ 22:7 ] [ مهناز ]

 

***** خداااااجونم شکرت *****

خییییلللی دوستت دارم

 

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 18:57 ] [ مهناز ]

یــــــه وقتــــــایی تــــــو زنــــــــدگیت میـــــــرسه


کــــــه بايـــــد دستـــــت رو بـــزنی زير چـــــونت

و
جريان زندگيــــت رو فقــــــــط تمــاشا کنی


بعدشـــــــم بگــــی

 بـــــــــــه درک...

 

 

آره یه وقتایی باید بگی به درک که همه ی اتفاقا بده و تلخه !!! اصلا مهم نیست!!!

بعد سرتو بالا بگیری رو به آسمون !! بگی خدایا تو که هستی؟!!! همین که تو باهام باشی کافیه!!!

آره همین که خدا رو داشته باشیم کافیه!!!!

خدایا! میدونم منم مقصرم! وسرشار از خطا و گناه واشتباه!!!  اما اگه تو ازم رو برگردونی دیگه تمام دنیا رو هم که بهم بدن، بی فایده است!

خدایا! میخوام همیشه مثل قبل هوامو داشته باشی! مبادا لحظه ای تنهام بذاری!!!!(البته میدونم هیچ وقت تنهام نمی ذاری!)

فقط کمکم کن تو امتحانای سختی که ازم میگیری رد نشم!!!!

کمکم کن لحظه ای از یادت غافل نشم!!

کمکم کن همیشه، تو تمام شرایط زندگیم، بگم خدایا شکرت!

راستی!!!!

خداجون شکرت

[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, ] [ 14:19 ] [ مهناز ]

   به نام اوکه مونس تنهایی است....

حرف دل یا شاید درد دل...

شروع سال 92 رو مشهد بودم. نمیدونم! شاید عیدی خدا بود! بعد از چندسال ودرست زمانی که احتیاج داشتم!

 شب آخر چون قرارشد بعد ازنماز صبح حرکت کنیم برای برگشت، آخرشب رفتم حرم.

خیلی حالم گرفته بود. دلم میخواست توحرم امام رضا(ع) بشینم وگریه کنم! تاوارد حرم شدم ناخودآگاه اشکام جاری شد!!!

وقتی داشتم میرفتم حرم به یه دوست عزیز پیام دادم : دارم میرم وداع! شب آخره حالم گرفتس!!

ایشون پیام دادن:...در بی قراری وداع که همیشه سخت است با دلی گرفته!  دل خستگان را هم یادکن.

.......

الان که ماه رمضان داره تموم میشه دقیقا همون حال رودارم!! بازم حالم گرفتس!! بغض عجیبی دارم! اما حرمی برای گریه کردن ندارم!!

الان هم به قول اون عزیز برای دل خستگان دعاکردم. برای همه کسانی که تواین ایام بهم التماس دعاگفتن ونگفتن، برای همه کسانی که باید دعامیکردم، برای همه مریضا، همه حاجت دارا، وهمه گرفتارا و..... خلاصه برای همه وبرای خودم دعا کردم.

برای سلامتی و ظهور امام زمان(عج) هم خیلی دعاکردم!!! اما نمیدونم ایشون هم برای من دعاکردن یانه!؟؟

خلاصه از اول ماه رمضان تا حالا کلی دعاکردم وتواین ساعات آخر هم کلی دعا میکنم! خدایا اجابت کردنش باتو...

اما اصل مطلب اینکه الان هم دلم میخواد برم تو حرم امام رضا(ع) وگریه کنم! پر ازبغضم ودلم گریه میخواد!

دلم برای این مهمونی تنگ میشه! این مهمونی با همه سختی هاش شیرین بود ودوست داشتنی! خدایا بازم دعوتم میکنی؟؟؟!!!

[ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, ] [ 23:7 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب